این تصنیف واسوخت رو عمو بینظر تو سریال در چشم بادمیخونه. با لهجهٔ زیبای تاجیکی. هر بار ک گوشش میدم، حالمو عوض میکنه. چقدر خوبه این سریال. چقدر غمگین و خوب و زیبا. غمگین و زیبا.
دل من بود گرفتار بت جلوه گری
دلبر گل به سر عشوهگر لبشکری
دوش دیدم بر اغیار وی را در گذر
سوخت از رشک دلم گفتمش ای رشک پری
سر زلف تو نباشد سر زلف دیگری
ای بت عشوه گر و شوخ جفا پیشهی من
نیست جز آرزوی وصل تو اندیشهی من
از تمام همتت سوخت رگ و ریشهی من
بعد از این ترک تو گفتن بود اندیشهی من
سر زلف تو نباشد سر زلف دیگری
ای جفا پیشه نگارا دل خارا داری
زلف دلکش رخ مهوش قد زیبا داری
تو نه میلی به سوی عاشق شیدا داری
که من از غصه بمیرم تو چه پروا داری
سر زلف تو نباشد سر زلف دیگری
سر زلف تو نباشد سر زلف دیگری
ترشحات ذهنی یک بیمار بی خواب...برچسب : نویسنده : ebiikhaab1 بازدید : 7