عموم مرد

ساخت وبلاگ
ی پسر داشت اختلال روانی داشت ولی هیچ وقت ندیدم کسی رو اذیت کنه اسمش اکبر بود. به ما میگفت کوچولوها. امروز تو پارک لاله عاطفه بهم کولوچه داد ی مرده سن بالا ک اونم مشکل ذهنی داشت یهو اومد گفت گشنمه. قیافه ش خیلی شبیه نمکی بود. موهای زرد و بدن خیلی خیلی لاغر. رفتم کولوچه رو بهش دادم اومد با پوست بخورتش گفتم وایسا واست بازش کنم. بازش کردم گذاشتم تو دستش. دستاش کامل باز و بسته نمیشد انگار اندامش خیلی خشک بود. گفت ممنون و رفت. یاد اکبر افتادم و ماجرای گم شدنش ک داداشش چند وقت پیش برام تعریف میکرد. اکبر ی جورایی بند عموم بود. میگفتن همش میشینه دم قصابی. حدود ده سال پیش مرد. عموم هم امروز. مرگ خیلی عجیبه.

ترشحات ذهنی یک بیمار بی خواب...
ما را در سایت ترشحات ذهنی یک بیمار بی خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebiikhaab1 بازدید : 149 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 8:54